خاطرات آبخورگ 1(عید)


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : 26 / 12 / 1391
بازدید : 1540
نویسنده : علیرضا سعادتی

خاطرات آبخورگ

1_ تقریبا اکثرا یادشون هست تا چند سال پیش وقتی عید میشد یه حال و هوای دیگه داشت بیشتر عروس داماد ها هم ترجیح میدادند که عید زندگی مشترکشون رو شروع کنند و ما هم که تو مدرسه های آبخورگ درس میخوندیم واسه عید روز شماری میکردیم واون زمان هم که دیگه یه چندتایی بز و گوسفند داشتیم که همیشه باعث ضد حال میشدند اول صبح باید میرفتیم و بزا رو میرسوندیم به گله که معمولا اون قسمت خالی پشت حسینیه همه بز و گوسفندا رو جمع میکردند و هر روز یک نفر به عنوان چوپان همه گوسفندا رو به چرا میبرد خلاصه ما هم که گوسفندا رو تحویل چوپان گله میدادیم سریع برمیگشتم خونه و به بزغاله ها که نمیشد برن صحرا میرسیدیم و یه کم علف هم واسه اونا میریختیم و میرفتیم توی خونه ولی حالا که فکر میکنم میبینم دیدن طلوع خورشید توی آبخورگ حال و هوای دیگه ای داشت و صدای گنجیشکا روی درختا چه صفایی داشت و بعدشم جای شما خالی یه چایی و صبحونه و سریع آماده میشدیم بریم کشمون یونجه درو کنیم منم سریع فرغون رو بر میداشتم و دوتا اره و یه جل و یه گوکر (هر کی نمیدونه چیه از بزرگترا بپرسه) و با شوق تمام میدویدم برم کشمون که زود برگردم و یه جوری این فرغون رو تو کوچه ها میروندم که انگار شوماخر تو مسابقه داره رانندگی میکنه. بعدشم سریع بارمو می بستم و برمیگشتم خونه و بعد هم لباس میپوشیدم وپول عیدی هامو بر میداشتم و یه چندتایی هم بادام از سر سفره عید کش میرفتم(واسه بادام بازی) و با خونواده میزدیم بیرون که بریم عید دیدنی و بعد از دوتا دید و بازدید و گرفتن عیدی و جمع کردن یه چندتا دیگه بادام از سفره عیدی آشنایان خونواده رو میپیچوندم و میرفتم بادوم بازی اگه یادتون باشه همیشه عید توی کوچه ها هر جایی یه چند نفر جمع بودند و بادام بازی میکردند و فرقی نمیکرد چه سن و سالی داشته باشی از کوچیک تا بزرگ همه بازی میکردند و خیلی خوش میگذشت. ولی الان دیگه مردم با کلاس شدند و بادوم بازی نمیکنند و بچه ها هم تفریحاتشون عوض شده موتور سواری و موبایل و کامپیوتر و ........ . شرمنده دیگه از بادام بازی عکس ندارم که واستون بذارم.

علی کریمی

منبع:http://bahareabkhorg.loxblog.com/





:: موضوعات مرتبط: تخصصی آبخورگ , ,
:: برچسب‌ها: خاطرات آبخورگ 1(عید) ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وب سایت گروهی آبخورگ خوش آمدید شما می توانید در این وب سایت پست بگذارید مانند فیس بوک و ....

آبخورگ رو میشناسی؟

 تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان" دانلود فیلم آهنگ عکس و نرم افزار+یوزر پسورد جدید نود ۳۲  "و آدرس  abkhorgi.LoxBlog.com  لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com