خرما به این دلیل که سرشار از فیبرهای طبیعی و بسیار غنی از ویتامین ها و موادمعدنی است، فواید بیشماری برای سلامتی دارد. این محصولات طبیعی حاوی روغن، کلسیم، سولفور، آهن، پتاسیم، فسفر، منگنز، مس و منیزیم هستند که همه برای سلامتی بسیار مفیدند. گفته می شود که مصرف یک خرما در روز برای داشتن یک رژیم غذایی متعادل لازم است. خرما به مقابله با یبوست، اختلالات روده، افزایش وزن، مشکلات قلبی، ضعف جنسی، اسهال و سرطان شکم کمک می کند.
یکی از بهترین روشن کننده های زیر بغل لیمو است. یک عدد لیمو را از وسط به دو قسمت تقسیم کنید و آن را روی پوست تیره زیر بغل بمالید. اگر لیموی تازه در دسترس نبود آب لیمو هم تا حدی موثر است. خاصیت روشن کنندگی لیمو برای پوست را هرگز فراموش نکنید.
پوست ما انسانها با بالارفتن سن بطور طبیعی رفته رفته خاصیت ارتجاعی خود را از دست می دهد و به همین دلیل خمیده و چروک می شود. قرار گرفتن در معرض آفتاب و کمبود آب در پوست ، اصلی ترین دلایل تشدید چین و چروکها هستند .
صاف کردن پوست چروک شده کار بسیار سختی است و گاهی غیر ممکن است اما روشهای مختلفی
برای جلوگیری از چروک شدن پوست و یا حداقل کمتر چروک شدن آن وجود دارد.
سموم را از بدن خود دور نگه دارید
کارهایی مثل سیگار کشیدن ، مصرف غذاهای سرخ شده و مصرف نوشیدنیهای الکلی می توانند باعث ایجاد و یا تشدید چروکهای پوست ما شوند.
در طول روز به اندازه کافی آب مصرف کنید
میزان آب مورد نیاز بدن شما به وزنتان بستگی دارد . برای مثال اگر وزن شما ۱۵۰ پوند است ، شما روزانه باید حداقل ۷۵ اونس آب مصرف کنید.
از یک پاک کننده و مرطوب کننده مفید و موثر استفاده کنید
این محصول نه تنها پوست شما را تمیز می کند بلکه رطوبت و مواد مغذی مورد نیاز پوست را نیز تامین می کند. بهتر است هر شب قبل از خواب از مرطوب کننده استفاده کنید.
با استفاده از یک ضد آفتاب خوب ، از پوست خود دربرابر نور آفتاب محافظت کنید
حمام آفتاب ، چین و چروکهای پوست را تشدید می کند.
وزن خود را متعادل و ثابت نگه دارید
بالا و پایین رفتن دائمی وزن باعث ایجاد و یا تشدید چین و چروکهای پوست می شوند.
ورزش کردن را فراموش نکنید
فعالیتهای ورزشی باعث افزایش گردش خون در اندامهای بدن می شوند و چین و چروکها را از بین می برد.
به اندازه کافی ویتامین E و ویتامین C مصرف کنید.
این ویتامین ها باعث تجدید رشد سلولها و افزایش تولید کلاژن می شوند وبه این ترتیب به پوستهای پیر کمک می کنند که دائما" درحال بازسازی و نوسازی باشند.
آهنگ جدید و فوقالعاده زیبای تتلو به همراهی آرمین 2AFM به نام یه چیزی بگو که تنظیم این کار رو مسعود جهانی انجام داده و این ترک یکی از ترک های آلبوم امیر تتلو به نام تتلیتی هست پیشنهاد می کنم از دست ندید
چوپان بیچاره خودش را كشت كه آن بز چالاك از آن جوی آب بپرد نشد كه نشد. او میدانست پریدن این بز از جوی آب همان و پریدن یك گله گوسفند و بز به دنبال آن همان. عرض جوی آب قدری نبود كه حیوانی چون بز نتواند از آن بگذرد... نه چوبی كه بر تن و بدنش میزد سودی بخشید و نه فریادهای چوپان بخت برگشته. پیرمرد دنیا دیدهای از آن جا میگذشت وقتی ماجرا را دید پیش آمد و گفت من چاره كار را میدانم. آنگاه چوب دستی خود را در جوی آب فرو برد و آب زلال جوی را گل آلود كرد. بز به محض آنكه آب جوی را دید از سر آن پرید و در پی او تمام گله پرید. چوپان مات و مبهوت ماند. این چه كاری بود و چه تأثیری داشت؟ پیرمرد كه آثار بهت و حیرت را در چهره چوپان جوان میدید گفت: تعجبی ندارد تا خودش را در جوی آب میدید حاضر نبود پا روی خویش بگذارد آب را كه گل كردم دیگر خودش را ندید و از جوی پرید. و من فهمیدم این كه حیوانی بیش نیست پا بر سر خویش نمیگذارد و خود را نمیشكند چه رسد به انسان كه بتی ساخته است از خویش و گاهی آن را میپرستد.
مسافر تاکسی آهسته روی شونهی راننده زد چون میخواست ازش یه سوال بپرسه…ه
راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد…نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس…از جدول کنار خیابون رفت بالا…نزدیک بود که چپ کنه…اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد… برای چندین ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد… سکوت سنگینی حکم فرما بود تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت: "هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن… من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!" مسافر عذرخواهی کرد و گفت: "من نمیدونستم که یه ضربهی کوچولو آنقدر تو رو میترسونه" راننده جواب داد: "واقعآ تقصیر تو نیست…امروز اولین روزیه که به عنوان یه رانندهی تاکسی دارم کار میکنم…آخه من 25 سال رانندهی ماشین حمل جنازه بودم !!!
وقتی که چشماش رو باز می کرد فقط تا این حد می دونست که هم زیباست هم نحیف و ضعیف و عمر خیلی کوتاهی نسبت به همسالانش داره،ولی هیچ وقت باور نمی کرد که دارای قدرتی عجیب باشه قدرتی که هیچکس یارای مقابله با آن را نداره که وقتی او را می بینه عاشقش بشه و عشقش بیشتر نشه .
یه روز صبح که با طلوع خورشید چشمش رو باز کرد با تعداد بیشماری از دوستاش به سفر رفتن .دوست داشت پیش مادرش بمونه ولی تقدیرش جور دیگه رقم خورده بود که به سالنی بره برای تعامل بیشتر با مردم و با دوستانش اونجا منتظر آیندشون بمونن که کی میاد و انتخابشون می کنه .هر روز تعداد بیشماری از دوستانش ازش جدا می شدن و او تنها تر می شد ولی نمی دونست که با گذر زمان بر ارج و قربش افزوده می شه و ارزشش بالا میره تا اینکه یک روز او هم به سفر رفت با یه همسفر ولی نه از جنس خودش ، به مکانی رسید مکانی دلباز و زیبا و منتظر ماند تا ببیند چه اتفاقی می افته تا اینکه صدایی به گوشش رسید دختر زیبایی به سمت آنها آمد و به همسفرش گفت:
سلام عشقم خوبی
سلام به روی ماهت مهربونم اولین سالگرد آشناییمون رو با عشق بهت تبریک میگم این گل رو از من بپذیر
وای خیلی زیباست متشکرم این گل رو حتما تا آخر عمرم نگه می دارم.
در اون لحظه بود که رزبه ارزش معنوی خودش پی برد و فهمیدکه در دلها چه قیمتی داره قیمتی که با هیچ چیز نمی توان عوض کرد .ارج و قربی که با گذر زمان و خشک شدنش در اتاق آن زوج پیدا میکرد نشان از عشق و عاشقی روزهای جوانی آن دو و ارزش گل بود تا جایی که هر سال در روز سالگرد آشناییشان آن زن سنبل عشقشان را که گل رز بود بر روی میز می گذاشت با شمعهایی از عطر رز و زندگی گل رز ادامه داشت تا زمانی که آن زوج زنده بودند و با مرگ آن دو زوج رز قصه ما نیز پرپر شد و فرو ریخت و عمرش به پایان رسید.