عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : 13 / 10 / 1391
بازدید : 1175
نویسنده : علیرضا سعادتی
راننده وحشت زده
 
 
مسافر تاکسی آهسته روی شونه‌ی راننده زد چون می‌خواست ازش یه سوال بپرسه…ه
راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد…نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس…از جدول کنار خیابون رفت بالا…نزدیک بود که چپ کنه…اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد… برای چندین ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد… سکوت سنگینی حکم فرما بود تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت: "هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن… من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!" مسافر عذرخواهی کرد و گفت: "من نمی‌دونستم که یه ضربه‌ی کوچولو آنقدر تو رو می‌ترسونه" راننده جواب داد: "واقعآ تقصیر تو نیست…امروز اولین روزیه که به عنوان یه راننده‌ی تاکسی دارم کار می‌کنم…آخه من 25 سال راننده‌ی ماشین حمل جنازه بودم !!!


:: موضوعات مرتبط: دانستنی های جالب , داستان جالب , ,
:: برچسب‌ها: راننده وحشت زده(داستان کوتاه) راننده وحشت زده(داستان کوتاه) ,
تاریخ : 13 / 10 / 1391
بازدید : 1088
نویسنده : علیرضا سعادتی

 

 

 

 

خودت را بشكن 

 
چوپان بیچاره خودش را كشت كه آن بز چالاك از آن جوی آب بپرد نشد كه نشد. او می‌دانست پریدن این بز از جوی آب همان و پریدن یك گله گوسفند و بز به دنبال آن همان. عرض جوی آب قدری نبود كه حیوانی چون بز نتواند از آن بگذرد... نه چوبی كه بر تن و بدنش می‌زد سودی بخشید و نه فریادهای چوپان بخت برگشته. پیرمرد دنیا دیده‌ای از آن جا می‌گذشت وقتی ماجرا را دید پیش آمد و گفت من چاره كار را می‌دانم. آنگاه چوب دستی خود را در جوی آب فرو برد و آب زلال جوی را گل آلود كرد. بز به محض آنكه آب جوی را دید از سر آن پرید و در پی او تمام گله پرید. چوپان مات و مبهوت ماند. این چه كاری بود و چه تأثیری داشت؟ پیرمرد كه آثار بهت و حیرت را در چهره چوپان جوان می‌دید گفت: تعجبی ندارد تا خودش را در جوی آب می‌دید حاضر نبود پا روی خویش بگذارد آب را كه گل كردم دیگر خودش را ندید و از جوی پرید. و من فهمیدم این كه حیوانی بیش نیست پا بر سر خویش نمی‌گذارد و خود را نمی‌شكند چه رسد به انسان كه بتی ساخته است از خویش و گاهی آن را می‌پرستد.



:: موضوعات مرتبط: دانستنی های جالب , داستان جالب , ,
:: برچسب‌ها: خودت را بشكن (داستان کوتاه) خودت را بشكن (داستان کوتاه) خودت را بشكن (داستان کوتاه) ,
تاریخ : 13 / 10 / 1391
بازدید : 1187
نویسنده : علیرضا سعادتی

 
 
 
رز
 

وقتی که چشماش رو باز می کرد فقط تا این حد می دونست که هم زیباست هم نحیف و ضعیف و عمر خیلی کوتاهی نسبت به همسالانش داره،ولی هیچ وقت باور نمی کرد که دارای قدرتی عجیب باشه قدرتی که هیچکس یارای مقابله با آن را نداره که وقتی او را می بینه عاشقش بشه و عشقش بیشتر نشه .
یه روز صبح که با طلوع خورشید چشمش رو باز کرد با تعداد بیشماری از دوستاش به سفر رفتن .دوست داشت پیش مادرش بمونه ولی تقدیرش جور دیگه رقم خورده بود که به سالنی بره برای تعامل بیشتر با مردم و با دوستانش اونجا منتظر آیندشون بمونن که کی میاد و انتخابشون می کنه .هر روز تعداد بیشماری از دوستانش ازش جدا می شدن و او تنها تر می شد ولی نمی دونست که با گذر زمان بر ارج و قربش افزوده می شه و ارزشش بالا میره تا اینکه یک روز او هم به سفر رفت با یه همسفر ولی نه از جنس خودش ، به مکانی رسید مکانی دلباز و زیبا و منتظر ماند تا ببیند چه اتفاقی می افته تا اینکه صدایی به گوشش رسید دختر زیبایی به سمت آنها آمد و به همسفرش گفت:

سلام عشقم خوبی

سلام به روی ماهت مهربونم اولین سالگرد آشناییمون رو با عشق بهت تبریک میگم این گل رو از من بپذیر

وای خیلی زیباست متشکرم این گل رو حتما تا آخر عمرم نگه می دارم.

در اون لحظه بود که رزبه ارزش معنوی خودش پی برد و فهمیدکه در دلها چه قیمتی داره قیمتی که با هیچ چیز نمی توان عوض کرد .ارج و قربی که با گذر زمان و خشک شدنش در اتاق آن زوج پیدا میکرد نشان از عشق و عاشقی روزهای جوانی آن دو و ارزش گل بود تا جایی که هر سال در روز سالگرد آشناییشان آن زن سنبل عشقشان را که گل رز بود بر روی میز می گذاشت با شمعهایی از عطر رز و زندگی گل رز ادامه داشت تا زمانی که آن زوج زنده بودند و با مرگ آن دو زوج رز قصه ما نیز پرپر شد و فرو ریخت و عمرش به پایان رسید.



:: موضوعات مرتبط: دانستنی های جالب , داستان جالب , ,
:: برچسب‌ها: رز (داستان کوتاه) رز (داستان کوتاه) رز (داستان کوتاه) رز (داستان کوتاه) ,
تاریخ : 12 / 10 / 1391
بازدید : 1191
نویسنده : علیرضا سعادتی

اثبات عشق
 
 
پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم…

ما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم

سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود…

اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به

وضوح حس می کردیم…

می دونستیم بچه دار نمی شیم…

ولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی از ماست…

اولاش نمی خواستیم بدونیم…



:: موضوعات مرتبط: دانستنی های جالب , داستان جالب , ,
:: برچسب‌ها: اثبات عشق اثبات عشق داستان کوتاه ,
تاریخ : 12 / 10 / 1391
بازدید : 1080
نویسنده : علیرضا سعادتی


 



هیچ چیز خسته کننده تر از این نیست که نتوانید بخوابید. گاهی ذهن شما مشغول کنکاش اتفاقات مهمی می‌شود که امروز رخ داده است و گاهی سروصداهای موجود نمی‌گذارند به خواب بروید. در این موقعیت ها چه کاری می‌توانید انجام دهید؟ همیشه راهی برای حل مشکلات وجود دارد! در این پست برخی از ترفندهای جدید برای خوب خوابیدن را لیست کرده ایم، که به عنوان “بهداشت خواب” شناخته شده هستند.




:: موضوعات مرتبط: دانستنی های جالب , دانستنی های خواب , ,
:: برچسب‌ها: ۱۲ توصیه برای آنکه راحت بخوابیم ۱۲ توصیه برای آنکه راحت بخوابیم ۱۲ توصیه برای آنکه راحت بخوابیم ,
تاریخ : 2 / 10 / 1391
بازدید : 1264
نویسنده : علیرضا سعادتی

  چرا دندان هایمان زرد می شوند؟
 
 
 
 
با ایجاد چند تغییر ساده در شیوه زندگی‌تان می‌توانید از بد رنگی دندان‌ها جلوگیری کنید؛ به عنوان مثال اگر خیلی قهوه می‌نوشید یا سیگار می‌کشید، مقدار آن را خیلی کم یا حتی قطع کنید. دلایل مختلفی برای بد رنگ شدن دندان‌ها وجود دارند.

 



:: موضوعات مرتبط: دانستنی های جالب , دانستنیهای پزشکی و سلامت , ,
:: برچسب‌ها: چرا دندان هایمان زرد می شوند؟ چرا دندان هایمان زرد می شوند؟ چرا دندان هایمان زرد می شوند؟ چرا دندان هایمان زرد می شوند؟ ,
تاریخ : 2 / 10 / 1391
بازدید : 1226
نویسنده : علیرضا سعادتی

داستان دو برادر مهربان
 
 
دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی كار می كردند كه یكی از آنها ازدواج كرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود .
شب كه می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می كردند . یك روز برادر مجرد با خودش فكر كرد و گفت :‌



:: موضوعات مرتبط: دانستنی های جالب , داستان جالب , ,
:: برچسب‌ها: داستان کوتاه دو برادر مهربان داستان کوتاه دو برادر مهربان داستان کوتاه دو برادر مهربان ,
تاریخ : 2 / 10 / 1391
بازدید : 1226
نویسنده : علیرضا سعادتی

دوتا فرشته...

 
یه روز دوتا فرشته بهم میرسن و یکیشون به اون یکی میگه :

 
اگه بدونی خدا به من چه ماموریتی داده سخت تعجب میکنی .

 
اون فرشتته دیگه هم میگه :



:: موضوعات مرتبط: دانستنی های جالب , داستان جالب , ,
:: برچسب‌ها: داستان کوتاه دوتا فرشته , , , داستان کوتاه دوتا فرشته , , , داستان کوتاه دوتا فرشته , , , ,
تاریخ : 2 / 10 / 1391
بازدید : 1339
نویسنده : علیرضا سعادتی

از دید افلاطون و ارسطو؛ زیبایی، تقارن، هماهنگی و هندسه بود. زیبایی این اجزای هماهنگ به ناظر وابسته نبود و از دید هر كسی زیبا بود. این نظرها بعدها توسط هنرمندان رنسانس كه برای ظاهر انسان تناسب های ایده آل وضع كردند بازنگری شدند. گرچه عوامل فرهنگی و اجتماعی بر ایجاد ذهنیت در مورد زیبایی تاثیر می گذارد، ایده آل های زیبایی، محك زمان را از سر گذرانده و همچنان پابرجاست.



:: موضوعات مرتبط: دانستنی های جالب , دانستنیهای پزشکی و سلامت , ,
:: برچسب‌ها: آنچه باید در مورد جراحی بینی بدانید آنچه باید در مورد جراحی بینی بدانید آنچه باید در مورد جراحی بینی بدانید ,
تاریخ : 2 / 10 / 1391
بازدید : 1159
نویسنده : علیرضا سعادتی

چند روز قبل، سری به یکی از دوستان خوب و قدیمی ام زدم. من و آنا سال ها بود یکدیگر را می شناختیم و با هم دوستان خوبی بودیم. او بتازگی ازدواج کرده بود و من انتظار داشتم از شرایط زندگی اش خیلی راضی و خوشحال باشد، اما وقتی با هم حرف زدیم و از زندگی هایمان گفتیم، فهمیدم هیچ رضایتی در کار نیست. آنا از زندگی مشترکش شکایت می کرد و می گفت از وضع پیش آمده ناراضی است.



:: موضوعات مرتبط: دانستنی های جالب , دانستنی های زندگی و زناشویی , ,
:: برچسب‌ها: خانه > سبک زندگی > برای داشتن زندگی بهتر , نگاهمان را به زندگی تغییر دهیم تگ ها : برای داشتن زندگی بهتر , نگاهمان را به زندگی تغییر دهیم , برای , داشتن , زندگی , بهتر , , نگاهمان , را , به , زندگی , تغییر , دهیم , ,
تاریخ : 1 / 10 / 1391
بازدید : 1192
نویسنده : علیرضا سعادتی
تاریخ : 3 / 8 / 1391
بازدید : 1470
نویسنده : علیرضا سعادتی

تهیه اسپری آبمیوه !

در مصرف میوه و سبزیجات یک اصل وجود دارد که هر چه تازه تر بهتر، با این ایده تازه ترین آبمیوه دنیا را به سادگی خواهیم داشت.



:: موضوعات مرتبط: دانستنی های جالب , دانستنی های آشپزی و خانه داری , ,
:: برچسب‌ها: تهیه اسپری آبمیوه ! تهیه اسپری آبمیوه ! ,
تاریخ : 3 / 8 / 1391
بازدید : 885
نویسنده : علیرضا سعادتی

استاد زرنگ و دانشجوها
 
 
 
 
 
چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند.
 



:: موضوعات مرتبط: دانستنی های جالب , داستان جالب , ,
:: برچسب‌ها: داستان های جالب ,
به وب سایت گروهی آبخورگ خوش آمدید شما می توانید در این وب سایت پست بگذارید مانند فیس بوک و ....

آبخورگ رو میشناسی؟

 تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان" دانلود فیلم آهنگ عکس و نرم افزار+یوزر پسورد جدید نود ۳۲  "و آدرس  abkhorgi.LoxBlog.com  لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com